

حقیقت و مجاز : لفظی که در معنای واقعی خود به کار رود ، حقیقت است و لفظی که در معنای واقعی خود به کار نرود مجاز است.
در عبارت « سر م به شدّت درد می کند» کلمه ی « سر » در معنای اصلی خود به کار رفته است و حقیقت می باشد . امّا در عبارت
« سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی » کلمه ی « سر » به معنای قصد و اراده می باشد ، که آرایه ی مجاز می باشد. مثال :
چو آشامیدم این پیمانه را پاک در افتادم زمستی بر سر خاک
ما را سر ی است با تو که گر خلق روز گار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
به پیوندی که در میان حقیقت و مجاز است ، علاقه می گویند و آفرینش مجاز با وجود علاقه صورت می گیرد . انواع علاقه ها در مجاز عبارتند از :
- جزئیّه : جزئی از یک چیز است که به جای تمام آن به کار می رود. ( ذکر جزء و اراده کلّ )
سرم فدای تو ای یار نازنین تحفه ای دیگر ندارم جز همین
- کلیّه : تمام یک چیز به جای جزئی از آن به کار می رود. ( ذکر کلّ و اراده جزء )
سپید شد چون درخت شکوفه دار سرم وزین درخت همین میوه ی غم است بَرَم
- محلیّه : محل یا محتوای چیزی به جای خود آن چیز به کار می رود. ( ذکر محل و اراده حالّ )
سراسر هم دشت بریان شدند بر آن چهر خندانش گریان شدند
- سببیّه : علّت یا سبب چیزی جانشین خود آن چیز می شود.
دیدم که نفسم در نمی گیرد و آتشم در هیزم تر اثر نمی کند
- لازمیّه : چیزی که به دلیل همراهی همیشگی با چیزی که به جای آن به کار می ود.
محتاج قصّه نیست گرت قصد خون ماست چون رخت ازآن توست به یغما چه حاجت است
- آلیّه: آلت و ابزاری که جانشین کار ی می شود . یا ابزار نشان دهنده ی شغل آن است.
فلانی قلم خوبی دارد.
:: موضوعات مرتبط: ادبیات، ،
:: برچسبها: ادبیات,
